در این پست از میجو یک پروژه فوق سری به نام Die Glocke (کلمه آلمانی به معنای ناقوس) را بررسی خواهیم کرد. لازم به ذکر است که این کلمه در زبان انگلیسی Bell ترجمه می‌شود.

پروژه ناقوس (Die Glocke) چه بوده است؟

die glocke ناقوس

پروژه ناقوس نام یکی از مخوفترین پروژه‌های علمی و نظامی انجام شده به دست هیتلر و دانشمندان آلمان نازی بوده است. در طی جنگ جهانی دوم هیتلر هزینه و وقت زیادی را صرف این پروژه کرد به طوری که به عقیده برخی این پروژه باعث شد تا هیتلر به ساخت بمب اتم اهمیت کمتری بدهد و آمریکایی‌ها قبل از آلمان بتوانند اولین بمب اتم را بسازند و در جنگ پیروز شوند.

دکتر جوزف فارل در صفحات 361 و 362 کتاب خود با نام «رازول و رایش» نوشته است که ناقوس (Die Glocke) از یک فناوری دروازه‌ای برخوردار بوده است. این تکنولوژی در واقع نوعی فناوری مبتنی بر پیچش و وابسته به ابعاد فراطبیعی است که دانشمندان آلمان نازی سعی داشته‌اند کاربردهای احتمالی آن را در سه حوزه مورد بررسی قرار دهند.

1- انرژی نقطه صفر

2- نیروی گرانش و دستکاری در آن

3- طراحی یک سلاح بسیار خطرناک

این طور به نظر می‌رسد که پروژه ناقوس از اهمیت بسیار بالایی برای آلمان نازی برخوردار بوده است. حتی برخی از افراد معتقد هستند که ناقوس به منظور تاثیر بر زمان طراحی شده بوده است. برخی از نویسندگانی که در مورد پروژه ناقوس مطلب نوشته‌اند، از جمله ایگور ویتکوفسکی، نیک کوک و دکتر جوزف فارل، معتقد هستند که این دستگاه موتوری برای پرواز داشته است.

اثرات دستگاه ناقوس

این دستگاه نوعی اشعه از خود ساطع می‌کرده که باعث مرگ تمامی موجودات زنده در اطراف آن می‌شده است. از آنجا که این احتمال وجود دارد که یکی از مواد اصلی که در این دستگاه مورد استفاده قرار می‌گرفته ماده‌ای رادیواکتیو بوده، ماده‌ای احتمالا شبیه به جیوه قرمز، مرگ موجودات زنده کاملا محتمل به نظر می‌رسد. علاوه بر این، دستگاه ناقوس همانند یک کندوی عسل صدای وزوز از خود پخش می‌کرده و توسط یک میدان مغناطیسی قوی احاطه می‌شده است. همچنین این دستگاه یک نور آبی رنگ و فسفری از خود ساطع می‌کرده است.

این امکان وجود دارد که این دستگاه الهام گرفته از دستگاه ساخته شده توسط کارل شپلر، مخترع اتریشی، باشد. شپلر هسته مرکزی دستگاه خود را با عنوان «مغناطیس درخشان» توصیف کرده است که ظاهرا نوعی انرژی درخشان بوده که یک میدان مغناطیسی ایجاد می‌کرده است. دستگاه «انرژی آزاد» شپلر در حدود سال 1930 توجه زیادی را به خود جلب کرد. شپلر اختراع خود را مخفی نکرد و به طور جدی به دنبال یک تامین‌کننده مالی خصوصی برای تولید دستگاه و نشر نتایج تحقیقات خود بود. دستگاه شگفت‌انگیز او به عنوان منبع پخش انرژی برای خانه‌ها و کارخانه‌های صنعتی آلمان طراحی شده بود.

ساختار دستگاه ناقوس

ناقوس

اصلی‌ترین قسمت این دستگاه یک هسته توخالی بود که محور اصلی آن را تشکیل می‌داد. این هسته اصلی حاوی نوع ویژه‌ای از مواد رسانا بوده و هنگامی که از طریق یک منبع الکتریکی یونیزه می‌شده، پلاسما را تشکیل می‌شده است. در اطراف این هسته دو سیلندر یا استوانه قرار داشته که در جهت مخالف یکدیگر می‌چرخیدند. معلوم نیست که این سیلندرها به صورت تودرتو طراحی شده بوده یا بر روی هم قرار داشته‌اند. هر دو سیلندر از جیوه معمولی پر می‌شدند. جیوه یک رسانای بسیار عالی است و در بسیاری از دستگاه‌های برقی کاربرد دارد.

سیلندرهای این دستگاه توسط یک محفظه سرامیکی به شکل ناقوس پوشانده شده بودند. سوالی که همچنان به صورت یک معما برای محققان باقی مانده این است که چنین دستگاهی دقیقا چه کاری انجام داده و با چه هدفی طراحی شده است؟

ابر رسانایی پروژه مرموز نازی‌ها

ممکن است از طریق چرخش سیلندرها، ماده یونیزه شده در هسته مرکزی به صورت یک گرداب یا پلاسموئید می‌پیچیده است (پلاسموئید یک ساختار منسجم از میدان‌های مغناطیسی و پلاسما است). از  آنجا که این دستگاه جیوه را به شدت خنک می‌کرده است، به نظر می‌رسد که سازندگان ناقوس می‌خواستند یک اثر ابر رسانایی ایجاد کنند.

ابر رسانایی پدیدهای است از مقاومت الکتریکی دقیقا صفر و دفع میدان‌های شار مغناطیسی. پدیده ابر رسانایی توسط فیزیکدان هلندی، هایک کمرلین اونس در تاریخ 8 آوریل سال 1911 در لیدن هلند کشف شد. همانند فرومغناطیس و خطوط طیفی اتمی، ابر رسانایی نیز یک پدیده مکانیکی کوانتومی است.

هنگامی که یک ابر رسانا باردار شود، بدون نیاز به انرژی الکتریکی ورودی دیگر باردار باقی می‌ماند. این بار با گردش در اطراف سیلندر در جیوه، می‌تواند یک میدان مغناطیسی عظیم تولید کند که این پلاسموئید را تشکیل می‌دهد.

پرواز ناقوس

die glocke ناقوس

به این ترتیب، ما یک میدان مغناطیسی عظیم خواهیم داشت که توسط دو سیلندر ابر رسانا که در خلاف جهت یکدیگر می‌چرخند کار می‌کند و هر کدام از سیلندرها دارای یک میدان مغناطیسی جداگانه هستند. آهنرباهای الکترونغناطیسی که به یکدیگر واکنش نشان می‌دهند، ممکن است اثر بیفلد-براون را ایجاد کنند. اثر بیفلد-براون یک اثر الکتریکی است که توسط آن ولتاژهای بسیار زیاد می‌توانند نوعی پیشرانه یا نیروی محرکه را تولید کنند. این اثر معمولا در تئوری‌های ضد گرانشی کاربرد دارد و تصور می‌شود که این دستگاه از طریق آن پرواز می‌کرده است.

ناقوس ، ماشین زمان

برخی از محققان نظریه‌ای عجیب و در عین حال محتمل را در مورد این دستگاه ارائه داده‌اند. به گفته این محققان، ناقوس یک ماشین زمان بوده است. امروزه می‌دانیم که پدیده سفر در زمان به شکل نظری امکان‌پذیر است و نظریات آلبرت انیشتن، فیزیکدان معروف آلمانی، این موضوع را به اثبات رسانده است. زمانی که نیروهای متفقین وارد خاک آلمان شدند، کل پروژه ناقوس و فرمانده آن پروژه، هانز کاملر، ناپدید شدند و هیچ اثری از آن‌ها یافت نشد. با این حال، تا به امروز هیچ مدرکی مبنی بر استفاده از این دستگاه در جنگ جهانی دوم توسط هیتلر و نازی‌ها و توانایی این دستگاه برای سفر در زمان ارائه نشده است.